حجاب

ساخت وبلاگ

چـــــآدرم! وقتـــی کـــه در حريــمِ تـــو مَحبـــوسـم

آزاد تريــنم...! رهــــآترينـــم

از قيـــد ِ اســـآرتِ ايــن تَن ِ خـــآکــي ....




کسی که زیبایی اندیشه دارد، زیبایی ظاهر خود را به نمایش نمی گذارد (شهید مطهری)



دختر برای حل مسئله استاد رفت پای تخته; لبه چادرش روی زمین کشیده میشد


پسر یه چشمک به دختر پشت سری انداخت روشو برگردوند و با نیشخندی گفت:

بچه ها به شریفی بسپریم

لازم نیس امروز کلاس رو جارو بزنه (خنده کلاس)

دختر خیلی جدی و آروم برگشت و رو به پسر گفت:


پس کی میخواد تو رو جمع کنه!؟

همون صداها این بار بلندتر خندیدن!!



حجاب؛
همان چادری بود که پشت درِ خانه سوخت؛
ولی از سرِ فاطمه «س» نیفتاد ...
 

حجاب...
ما را در سایت حجاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فاطمه خادمیان hijab بازدید : 841 تاريخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1392 ساعت: 0:15

"کاش دنیا برعکس بود ، آدما غربی نمی شدند ؛ غربی ها آدم می شدند.."

دختربه خدا گفت : چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان آشکارنکنم ؟

خدا گفت : زیبای من ؛ تو را فقط برای خودم آفریدم .

دخترک پشت چشمی نازک کرد و گفت : خدا که بخل نمی ورزد ؛ بگذار آزاد باشم

" خدا چادر را به دخترک هدیه داد "

دخترک بابغض گفت : بااین ؟ اینطور که محدودترم . اصلا میخواهی زندانی ام کنی ؟ یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟

خداوند قاطع جواب داد : بدون چادر ؛ اسیر نگاه های آلوده خواهی شد . هرچیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند . تو جواهری .

دخترک باغم گفت : آخر . . . آخر ؛ آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت ؛ نه نگاهی به سمت من خواهد افتاد و نه کسی به من توجه میکند .

خداوند عاشقانه جواب داد : اشتباه فکرمیکنی!من خریدار توام .

آدمیانند و هزاران نوع سلیقه . هرطور که بپوشی و بیارایی ؛ بازهم از تو راضی نمی شوند . اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی ؟ آن نگاه ها مصدومت میکند .

دخترک قشنگ وقتی باعفاف و حجابت در میان گرگان قدم برمیداری ؛ فرشته ای .

دخترک گفت : مگر خودت زیبایی را دوست نداری ؟ اینطور ساده که نمیشود ؛ میخواهم جذاب ترشوم و خریدنی .

مداد شمعی سرخش رابرداشت و دو لبه ی دهانش را قرمز کرد . ماژیک مشکی به دست گرفت و دور چشم هایش کشید . آبشاری از گیسوانش را هدیه داد به نگاه ها " مفت و رایگان " دخترک چون عروسکی در بازار دنیا ؛ پشت ویترین خیابان خود را به نمایش که نه ، به فروش گذاشت .

برچسبی روی هرنگاه دخترک به چشم میخورد " حراج شد " هرکس ردمیشد میگفت : آن چیز که حراج شود حتما ارزش و قیمتی ندارد و همگان رد شدند . . . و هیچ کس نخریدش

جزنگاه های حریص ودلهای مریض

وکسانی که فقط برای خوشی خودشان اورابه بازی میگرفتند


آیاارزش اوهمین قدربود؟؟








 

حجاب...
ما را در سایت حجاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فاطمه خادمیان hijab بازدید : 825 تاريخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1392 ساعت: 0:08

داستان واقعی و آموزنده از رهایی یک دختر از نگاه های ناپاک . حضرت علی (ع): زکات زیبایی، عفت و پاکدامنی است خانوووووووم…. شــماره بدم؟ خانوم خوشــــــگله برسونمت؟؟ خوشــــگله چن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟

اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید! بیچــاره اصـلا” اهل این حرفـــــها نبود… این قضیه به شدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به محـــل زندگیش بازگردد. … روزی به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت… شـاید می خواست گله کند از وضعیت آن شهر لعنتی….! دخترک وارد حیاط امامزاده شد… خسته… انگار فقط آمده بود گریه کند… دردش گفتنی نبود…!!! رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد… وارد حرم شد و کنار ضریح نشست زیر لب چیزی می گفت انگار!!! خدایا کمکم کن… چند ساعت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد… خانوم! خانوم! پاشو سر راه نشستی! مردم می خوان زیارت کنن!!! دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند… به سرعت از آنجا خارج شد… وارد شــــهر شد… امــــا… اما انگار چیزی شده بود… دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..! انگار محترم شده بود… نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد! احساس امنیت کرد…با خود گفت: مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!! فکر کرد شاید اشتباه می کند!!! اما اینطور نبود! یک لحظه به خود آمد… دید چـــادر امامــزاده را 

حجاب...
ما را در سایت حجاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فاطمه خادمیان hijab بازدید : 890 تاريخ : دوشنبه 16 ارديبهشت 1392 ساعت: 23:57

سرای احمد امشب رشک طور است / زمین و آسمان غرق سرور است

نهد پا در جهان دخت محمد-ص / به راهش از جهان گلریز حور است . . . 

حجاب...
ما را در سایت حجاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : فاطمه خادمیان hijab بازدید : 860 تاريخ : دوشنبه 16 ارديبهشت 1392 ساعت: 23:58